یکی بعد مادی و دیگری بعد معنوی
هرچه انسان می خواهد به معنویات و کمالات بپردازد نمی شود! زیرا مادیات خانه خراب ، فکر نان وآب ، اجاره خانه ، لباس شب عید و غیرعید ، جنگ با عیال و ناله طفلان انسان را ازعا لم معنویات باز می دارد و دنیا را دربرابر دیدگانش تیره وتار می کند. راست گفته اند که ( هرکس معاش ندارد، معاد ندارد.)
روزی از حافظ پرسیدند که : در زمان خلفاء مردم دعوی خدایی و پیامبری می کردند ، اکنون چرا نمی کنند؟ گفت مردم این روزگار را چندان ظلم و گرسنگی افتاده است که نه از خدایشان یاد می آید نه از پیغمبر!
راستی هم همین طوربوده یعنی اینکه هروقت فکر انسان از نان و گوشت و دوا ومسکن وزن و کرایه خانه وشهریه دانشگاه آزاد راحت نبوده، خدا را فراموش می کرده و همین امور مادی را به جای خداو نام آنها را به نام ( اسم اعظم ) می خوانده است . شیخ عطار نیشابوری داستانی دارد که مضمون آن چنین است:
سائلی از عارفی شوریده پرسید: نام مهین خدا و یا اسم اعظم او چیست ؟ گفت آنچه می گویی ، نان نام دارد، ولی نمی توان گفت ! مرد گفت :توکودن و بیقراری، چگونه نام مهین نان است ، شرم نمی کنی ؟ عارف شوریده در جواب گفت : درقحط نیشابور می گذشتم ، آنجا نه بانگ نماز شنیدم ، و نه مسجدی را باز دیدم! واز این رو ، دانستم که نام مهین وبنیاد دین و نقطه جمعیت مردم نان است:
سا ئلی پرسید ازآن شوریده حال گفت : اگر نام مهین ذوالجلال
می شناسی باز گوی ای مرد نیک گفت نان است! این به نتوان گفت لیک
مرد گفتش احمق بیقرار کی بود نام مهین نان،شرم دار
گفت : در قحط نیشابور ای عجب می گذشتم گرسنه چل روزوشب
نه شنیدم هیچ جا بانگ نماز نه دری بر هیچ مسجد بود باز
پس بدانستم که نان نام مهین است تقطه جمعیت وبنیاد دینست!
بله در جامعه هایی هم که خواسته اند مردم را از پرداختن به امور کمالی و به عبارتی معنویات بازدارند، آنان را همیشه گرفتارزندگی روزمره ودر مانده حوایج اولیه نگاه داشته اند.